نتایج جستجو برای عبارت :

نوشتن صد هدف و آرزو !

دوس ندارم تو سال جدید مردم به همه آرزو هاشون برسنبه جاش...
آرزو میکنم از روی فکر آرزو کنن
برای بدبخت شدن کسیم آرزو نکنن
و همین طور آرزویی نکنن که پشیمون شن
آرزو میکنم به آرزو های خوبتون برسید
سال نو مبارک
ببخشید دیر تبریک گفتم
برایت رویاهایى آرزو مى کنم تمام نشدنى
و آرزوهایى پر شور
که از میانشان چند تایى برآورده شود
برایت آرزو می کنم که فراموش کنى
چیزهایى را که باید فراموش کنى
برایت شوق آرزو مى کنم
آرامش آرزو مى کنم
برایت آرزو مى کنم که با پرواز پرندگان بیدار شوى
و یا با خنده ى کودکان
برایت آرزو مى کنم که دوام بیاورى
در رکود، بى تفاوتى و ناپاکى روزگار
مهمتر از همه
آرزو مى کنم که خودت باشى!
| ژاک برل / ترجمه: نفیسه نواب پور |
جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کرد به لستر گفت آرزو کن تا برآورده کنم. لستر با زرندگی آرزو کرد دو آرزوی دیگر داشته باشد بعد با هر کدام از ان دو آرزو آرزو کرد  3 آرزوی دیگر داشته باشد آرزوهایش شد 6 آرزو . با هر کدام از ان شش ارزو  سه آرزوی دیگر خواست و از ان آرزویش برای داشتن آرزوی دیگر استفاده کرد تا وقتی که تعداد آرزوهایش به 5 میلیارد و 7 میلیون و 18 هزار و 34 آرزو ! بعد آرزوهایش را پهنکرد روی زمین و مشغول  شد . کف می زد ، می رقصید جست و خیز  می کر
والقلم و ما یسطرون ( و قسم به قلم و آنچه خواهد نگاشت)
و نوشتن و نوشتن و نوشتن...
نوشتن خاطرات ؛ نوشتن کارای روزمره ؛ نوشتن حال و احوال ؛ نوشتن بغض ؛ نوشتن خنده ؛ نوشتنِ پاییز و برگ های زرد ؛ نوشتنِ زمستان و برف ؛ نوشتنِ بهار و هوای بهاری ؛ نوشتن تابستان و هلو ؛ نوشتن عشق بیستون ؛ نوشتن کتاب و زندگی؛ اصلا نوشتن خود زندگی...
 
و چه لذت عجیب و غریبیست خلق کلمات بر روی کاغذ.
و چه ماناست عشق چندین و چند ساله ی قلم و کاغذ.
عشقی که تاریخ بشریت را رقم زد.
ادامه
جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کرد به لستر گفت آرزو کن تا برآورده کنم. لستر با زرندگی آرزو کرد دو آرزوی دیگر داشته باشد بعد با هر کدام از ان دو آرزو آرزو کرد  3 آرزوی دیگر داشته باشد آرزوهایش شد 6 آرزو . با هر کدام از ان شش ارزو  سه آرزوی دیگر خواست و از ان آرزویش برای داشتن آرزوی دیگر استفاده کرد تا وقتی که تعداد آرزوهایش به 5 میلیارد و 7 میلیون و 18 هزار و 34 آرزو ! بعد آرزوهایش را پهنکرد روی زمین و مشغول  شد . کف می زد ، می رقصید جست و خیز  می کر
اوایل سال نو خیلی از مشاوران تاکید می کنند فهرست از آرزو تهیه کنید؟تا حالا فهرست آرزوهاتو نوشتی ؟روانشناسان معتقدهستند که اگه آرزو نداشته باشی با مرده تفاوتی نداری انسان زنده با آرزوهاش زندس آرزو به زندگی جهت می دهد آرزوها محرک برای تلاش اند خیلی ها می گویند ایرانی ها پیشرفت نمی کنن چون آرزو ندارند مطمعنا برای خیلی ها پیش آمده که وقتی آرزوشو مطرح می کنند توسط دوستان اطرافیان مسخره می شوند .آیا آرزو باید مطرح کرد یانه ؟به اعتقاد بسیاری از پ
این روزها حالِ خوش و مساعدی ندارم. به جد می‌توانم بگویم دارم یکی از گُه‌ترین برهه‌های زندگی‌ام را سپری می‌کنم. شاید برایتان سوال پیش بیاید که چه چیزی مرا تا این حد، رنجانده؟ که خب باید بگویم خیلی چیزها. خیلی چیزها هست که قادر به بازگو کردنشان نیستم. راستش را بخواهید، پشیمانم. پشیمانم که با نام اصلی‌ام، اینجا می‌نویسم. آن اوایل، طرفدارِ سرسختِ آنهایی بودم که از نوشتن با نام اصلی در وبلاگشان، دفاع می‌کردند. اما حالا بیشتر و بیشتر به گمنام
آرزو چت
چت روم آرزو جز قدیمیترین و بهترین چت روم فارسی است .
اکثر کاربران مجازی چت روم ها جز کاربران اصلی این چت هستند .
از تمامی شهر های ایران کاربران آنلاین داشته و هنوز جز برترین و شلوغترین چت روم هاست .
شما کاربران فان باران میتوانید با کلیک بر روی تصویر زیر وارد آرزو چت عاشقانه شوید
 
ارزوچت
 
برای ورود به چت روم بزرگ آرزوچت روی لینک بالا کلیک کنید و جز کاربران این چت روم بزرگ شوید
اهواز چت ارزو , گلشن چت ارزو
برای سال جدیدت آرزوی تحول دارم.
آرزو می‌کنم که زندگی و جهانت به سوی سبز شدن متحول شود و حال دلت به احسن‌ترین حال‌ها برسد. آرزو می‌کنم که در تمام روزهای پیش رو، حال خودت و حال جهانت خوب باشد.
آرزو می‌کنم سلامت بمانی و هرکجا گفتند "چه خبر"، با لبخند بگویی "سلامتی" اما نه از روی عادت، که از روی آگاهی...
آرزو می‌کنم روزهای تلخ گذشته، در گذشته‌ها جا بمانند و جز یاد و خاطره‌ای برای عبرت، چیزی از آن‌ها باقی نمانَد.
آرزو می‌کنم بیفتد برایت تمام اتف
❤️❤️❤️برایت آرزوهای ساده می کنمآرزو می کنم شب ها خواب های خوب ببینی و صبح ها سر حوصله ملافه های سفید را مرتب کنی،پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامی که چایت را می نوشی آفتاب روی گونه ات بنشیند.آرزو می کنم به کسی که دوستش داری بگویی، دوستت دارماگر نه امیدوارم قدرت این را داشته باشی که لبخندهای مصنوعی بزنیآرزو می کنم...کتاب های خوب بخوانی، آهنگ های خوب گوش کنی، عطر های خوب ببویی،با آدم های خوب حرف بزنی و فراموش نکنی که هیچ وقت دیر نیست بودن چیزی
اگه به جای نوشتن دلیل آرزو  وقت و انرژی خود رو روی چگونگی و نحوه رسیدن بهش صرف کنیم .فکرفورا خودش رو مطرح میکنه و شروع به عرض اندام میکنه و باهزار دلیل در مقابل این آرزوها سنگ اندازی می کنهانجام هیچ کاری برای کاینات غیر ممکن نیست. کاری نکنین که بعد از مدتی وقتی به سراغ جعبه اومدین و متوجه شدین که تمام سفارشات و آرزوهای ارسالی به جعبه تمام و کمال محقق شدن ، حسرت بخورین که چرا سفارشات بیشتری رو به این جعبه نفرستادین!!
 
 امروز داشتم فکر میکردم که اگر مثلا چراغ جادو داشتم چه آرزو یا آرزوهایی میکردم .
اولش فکر کردم یک آرزو برای حال و روز بشر بکنم . به هر چی فکر کردم گفتم نه بذار یک ارزوی بزرگتر و مهم تر بکنم . هر چی پیش رفتم دیدم لیست بدبختی های بشر خیلی بلند بالاست . آقا غوله فوقش بگه 3 تا آرزو بکن !
پس سعی کردم خودخواه باشم و فقط به خودم و عزیزانم فکر کنم .
تنها چیزی که در مورد خودم یادم اومد این بود :
 
شب ها راحت بخوابم .
جان مادرت نگو نمیشه !
 
 
 
دیالوگ "سریال خانواده شاهانه/ خانواده کینگ"‍‍‍
"من به همه آرزوهام نرسیدم، اما تلاش برای رسیدن بهشون خودش لذت بخش بود"

مشکل من از اونجایی شروع میشه که یادم نمیاد آرزوهام چی بودن .... 
یادم نمیاد آرزو داشتن چه شکلی بود و چه حسی داشت ... 
یادم نمیاد آرزو ها از کجا پیداشون میشه و چیکارت میکنن که واسه رسیدن بهشون هر کاری میکنی ...
یه چیزایی رو باید از ته دل بخوای بعد براش برنامه ریزی کنی بعد براش تلاش کنی . اونوقت اون آرزو میشه واقعیت . آرزو دارم یه بار ۱۴جولای  ، پاریس باشم و بتونم اون آتیش بازی رو از نزدیک ببینم :) هزینه سفر جفتمون حدود ۲۰میلیون میشه و من از الان رفتم تو کار دو دوتا چهار تا شاید سال بعد بتونیم بریم ^_^ خدا کنه !!! باید از خیلییی چیزا بزنم ! 
آدرس کانالم https://t.me/Ruznegarihayeman خوشحال میشم مهمون کانالم بشید :)
وسط حرف هایش فهمیدم که اسم برادرش آوات است ، همان اسم شیرین کردی که معنای عزیزترش مرا جذب خود کرده بود . آوات یعنی امید و آرزو . اسمی مشترک بین دختر و پسر است. آوات برای من یعنی امیدی که به زندگی دارم ، یعنی آرزوهایی که به انتظار برآورده شدن نشستم . آوات برای من یعنی خود ارزش زنده ماندن و زندگی کردن . 
از تو مینویسم فرزندم . از تو که نمیدانم از تبار کدام دهه ای ، از دیار کدام شهری . از تو مینویسم چون از تو نوشتن یعنی امید و آرزو برای به تو رسیدن .
داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره و کنارت نمیزارم از زندگیم
برو زندگی کن بزارم کنار پی آرزو های بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشم
بتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم
اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه
داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره و کنارت نمیزارم از زندگیم
برو زندگی کن بزارم کنار پی آرزو های بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشم
بتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم
اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه
-هیچ‌وقت آرزو کردی که کاش مردم رو راست‌تر بودن؟
‏+یعنی چطوری؟
‏-من احساس می‌کنم همه، خود جعلی‌شون‌رو نشون میدن. همه‌ی ما تو عمقِ وجودمون خراب و داغونیم. فقط،
‏بعضیامون می‌تونیم اینو بهتر از بقیه پنهون کنیم.
 ⁩
#‏⁧ما_تمامش_می‌_کنیم ⁩
 ‏#کالین_هوور
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت: بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت: بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
در نیمه شبی که به او می اندیشیدم برایش نوشتم 
 
------------------------------------------------------------
اندیشه ام بر محور موی تو میچرخد  در کوچه ی پر پیچ گیسوی تو میچرخدآری تمام آرزوهایم لبان توست
از آرزو گفتمتمام آرزوی من   هان با تو املبخند شیرین خدا با منتو با تمام آنچه بر لب داری از لبخندیک شب برایم آرزو بودیحتما تو هم با خود هزاران آرزو داریصد آرزو پیدا و صدها آرزو پنهاناما کدامینشان به قیمت با تو هم وزنند؟!
با من بگو آنها کنار تو  کنار آسمانت چند می ارزند؟!ت
همه ی ما وقتی برای اولین بار مدرسه رفتیم آرزو کردیم که از 7 سالگی سریع برسیم به 12 سالگی
وقتی 12 ساله شدیم، آرزو کردیم کِی میرسیم به 18 سالگی تا بتونیم گواهینامه بگیریم
وقتی کنکور دادیم، آرزو کردیم کِی دانشگاه تموم میشه تا بتونیم تو جشن فارغ التحصیلی شرکت کنیم
وقتی دانشگاه مون تموم شد تقریبا سقف آرزوهای مربوط به بزرگ شدنمون هم تموم شد
ولی حالا هم میتونیم آرزوی پیشرَوی عمرمون رو کنیم؟
اصلا جرأت ش رو داریم؟
خب تو مصاحبه کاری که رفته بودم این سوال ازم پرسیده شد: هدف و برنامت برای آینده چیه؟
و من چی گفتم؟ گفتم چون روانشناسی می‌خونم هدفم این بود که روانشناس می‌شم ولی الانم دارم می‌گردم و کارای مختلفو امتحان می‌کنم تا ببینم چی می‌شه. 
همینقدر معمولی و ساده. من کیم؟ من بایو اکانت ویرگولمم که نوشته: "یک انسان معمولی که سعی می‌کنه خودشو و دنیا رو بشناسه"
راستش از معمولی بودن متنفرم و اینطوری رفتار کردن احتمالا مکانیسم دفاعی منه. مکانیسم واکنش وار
دست و دلم به نوشتن نمیرود. همین که در دلم تو را آرزو کنم کفایت میکند، این نوشتن ها بیشتر آدم را خرفت میکند. 
من حس میکنم وقتی آدم خودش را زیر آرزوهایش مخفی میکند، از زندگی کردن بازمیماند، عاجز میشود...
در زندگی عاجز میشویم، فرسوده میشویم، پیر میشویم، عاشق میشویم، پدربزرگ میشویم، مادربزرگ میشویم، اما هیچوقت آدم نمیشویم. ما، هیچوقت دست و دلمان به آدم بودن نمیرود. چقدر خرفت شده ایم!
 
به تاریخ امشب، در اتوبوس بازگشت از سر کار. وقتی خسته بودم، وقت
زنى را دیدم با پیراهنِ حریرِ رها شده در دستان باد و گیسوان بافته شده به درازاى یک عمر، که سیب هاى سرخ درخت آرزو را یکى یکى از شاخه هاى جوانى اش با غرور مى چید، تا از میانشان سیب جاودانگى را بیابد. هر سیبى که کم مى شد خوشه اى از گیسوانش سفید و قامتش اندکى کوتاه مى شد، به سیب آخر که رسید آن را بر بلندترین شاخه ى درخت یافت نه دیگر دستش به آن مى رسید، نه توانى برایش باقى مانده بود و  نه حتى عابرى به آن پیرزنِ موى سفید قامت خمیده نگاهى مى کرد، بى اختیا
پیش هر چیز برایت آرزو مندم که به خوبی ها عشق بورزی ونیکان و نیکی هم به تو روی بیاورند.             آرزو دارم دوستانی داشته باشی برخی نادوست و برخی دوست دار که دست کم  یکی درجمعشان مورد اعتمادت باشد،چون زندگی به دین گونه است،             برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی نه کم نه زیاد، درست به اندازه،تاگاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند،که دسته کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،تا زیاده به خودت غره نشوی.                                            
دانلود آهنگ جدید محمد مولایی آرزو
دانلود آهنگ محمد مولایی به نام آرزو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده آرزو با صدای محمد مولایی از جوان ریمیکس
Download New Music Mohammad Molaei – Arezoo
 
جدیدترین اثر محمد مولایی عزیز در تاریخ ۱۵ شهریورد در سایت قرار داده شد.
آهنگ جدید محمد مولایی آرزو نام گرفته است.
این موزیک در سبک پاپ قرار دارد.
امیدوارم شنوندگان از این موزیک لذت ببرند.
ترانه این موزیک از امیر نعیمی م
بیخواب و سرمازده م. آرزو میکردم که دنیا در سکوت فرو بره. آرزو میکردم فقط چشم ها حرف بزنن. شاید اونوقت سایه سیاه ابهام گورش رو گم میکرد. من سخت و تلخم عزیزم. از من فرار کن.
 
میگفت: <<اگه تصمیم گرفتی حساسیتت رو نگه داری و چیزایی رو ببینی که بقیه نمی بینن، این اشک‌ها و فالش‌زدن‌ها و گاهی الکی‌خوش‌بودن‌ها و زیادی عاشق‌بودن‌ها هم جزئی ازشه.>>
آرزو کنیم حال همه خوب باشدخیابان, پر باشد ازعابرانی که سرخوش و آسوده از کنار هم عبور می‌کنندو می‌خندند، از ته دلشان می‌خندند.آرزو کنیم حال همه خوب باشدبه خوبی دو روز مانده به عید زمان کودکیو به خوبی همان روزی که آرامش و عشق؛به خیابان‌های این شهر، برگردد...
#نرگس_صرافیان_طوفان 
سلااااااااام :)
ما با آرزوهامون زندگی می کنیم... 
شب ها با عشق آرزوهامون گاهی لبخند میزنیم،ساعت ها با خیالشون غرق عشق و خوشی میشیم :) صبح ها با یادِ آرزوهامون امید و انگیزه میگیریم.
ما با آرزوهامونِ که بزرگ میشیم :)
موافقِ آرزو کردن هستید؟ :)
من این روزا رو خیلی دوست دارم...خیلی قشنگن :)
از اون روزاست که دوست دارم مدام آرزو کنم :)
[خدایا مرسی]
تا وقتی خدا هست...تا وقتی فرصت زندگی کردن دارید...بیاید آرزو کنید :)♡
خدا بزرگه...

+بیاید زیر این پست سه تا از بز
 
 
 حتّی در آنهنگام که با تمام وجود آرزوی مرگ می‌کنی، هم چنان از سویدای جان، ملتمسانه چشم‌انتظار آمدن یک لحظه هستی که ارزش زیستن داشته باشد... بگذار ناامیدت کنم، آن لحظه به قدر پلک زدنی نخواهد آمد پس یا بمیر یا یاد بگیر بی وجود آرزو بتوانی زندگی کنی... آمده‌ای که زندگی کنی نه زندگی را آرزو کنی (اوه کف خودم هم برید از این جمله‌ای که آخر سر گفتم :)
جوانی می گذشت.چیزی با کُلی پاف و پوف و دود، جلو روش ترکید. تا دود بنشیند و جوان به خودش بیاید بابای آرزوها جلو روش ظاهر شد.ردای بلندی به تن داشت و عصاش را تو هوا تکان داد و پرسید: «چه آرزویی داری؟ بگو تا به طرفه العین برآورده ش کنم.»جوان یک ابروش را بالا برد و بابای آرزوها را براندازی کرد و گفت: «آرزو می کنم من، تو باشم!» نویسنده: علی کرمی / از کتاب «جن زیبایی که از پترا آمد»منبع:عصر ایران
تا قبل از اینکه عاشقش بشم، هیچ آرزویی نداشتم، وقتی شناختمش و شیفته اش شدم تازه فهمیدم آرزو یعنی چی و واسه اولین بار یه آرزو کردم... حالا همه آرزوم شده بخشش و گذشت او. کاشکی زمان به عقب برمیگشت، کاشکی بیشتر قدرشو میدونستم... حالا که از چشمش افتادم، تازه فهمیدم بودنش چه نعمتی بود و نبودنش چقدر دردناک...
به نام به تحقق رساننده ی آرزوها
آرزو ها نقش زیادی در زندگی ما دارن.
بعضی هافکر میکنن رویا ،آرزو وهدف هر سه یه معنی دارن اما اینها تفاوت هایی دارن.
  رویا یعنی چیزی که توی تخیلت ساختی و شده تمام زندگیت.
مثل یه دنیای زیباتری که توی خیالت بهش می پردازی.
آرزو یعنی چیزی که توی ذهنت بهش می پردازی برای بدست آوردن اون داری تلاش می کنی.
هدف یعنی یه انتهایی واسه خودت مشخص کردی و تمام قدم های رو به جلویی که برمی داری با اون هدفت وفق داده میشه .
تولد یه شروعه
غزال جان نصیری می‌گفت: آرزو مثل ستاره قطبی است، خواسته‌ها مثل فانوس دریایی، سوار قایق نیازها بشو به سمت ایستگاه بعدی*، فانوس دریایی بعدی، در حالی‌که چشمت به ستاره قطبی است که راه را گم نکنی.
حالا من هر چی می‌خواهم یک آرزوی بزرگ خلق کنم (می‌گفت اگر آرزو ندارید، خلق کنید) هی چک می‌کنم و می‌بینم که خواسته است، نکند تبدیل کردنش به آرزو برای کتمان مسئولیت باشد؟
* حتی این قدر مسیر را پله پله ترسیم کن که برسی به گام بعدی، همان قدری که head lamp جلوی
در آینده من فکر میکنم به امید خدا،بتونم یه نوازنده ی خوب و محبوب((نه،معروف))بشم و بتونم آموزش صحیح گیتار رو تو ایران ترویج بدم و مردم ایران رو با موسیقی کلاسیک آشنا کنم.
تو کنسرتامم شنونده های زیادی بیان و از شنیدن موسیقی کلاسیک لذت ببرن.
# Arezoo
پ.ن :  این پست از نویسنده غیر حضوری و دوست خوبم  آرزو جون یود . با آرزو موفقیت و تندرستی برای دوست خوب مجازی !
×مثلا خدا میومد میگفت هر کی تو این دنیا میتونه یک آرزو بکنه ... 
اصلا هم نگران نباشه، من برناممو جوری تنظیم میکنم که عاقبتش ختم بخیر بشه.
بعد من هم همان یک آرزو را از خدا میخواستم.
 
+مثلا میگفتم خدایا من بمیرم و تو تضمین کن بهشت فردوس به من میدی!!!
بنظرتون خدا به بندهاش میگه، چی شد انقدر پررو شدی؟!؟
 
÷ دلم میخواد خدا ذهنم رو باز کنه و نفوذ کلامم رو زیاد
 
#موقت_تاهروقت_حس_کنم_هزیان_گفتم
گاهی وقتا هست که آدم دلش میخواد توی زمان و مکان حال حاضرش نباشه، بستگی به شدت عامل ناراحت کننده داره، ممکنه این عامل روی ذهن آدم تا حدی اثر بذاره که حتی طرف آرزوی مرگ بکنه...
همه ی آدمهای دنیا توی زندگیشون ای کاشهایی رو داشتن و دارن و قطعا خواهند داشت، اما این که ای کاش‌ها و افسوس‌های زندگی من دراین حد باورنکردنی زیاد هستند یه کم آزاردهنده‌ست، قصدم نوشتن متن غمگین نیست، میشه اسمش رو گذاشت نوشتن برای رهایی از «غمباد»، اما گاهی سختی‌های زن
کاش...غریبه نمی شدی...کاش دیر نمی کردی...کاش الان که دیر کردی......بی فایدست!افسوس خوردن چیزیو عوض نمیکنه...حالا میدونم اگه قدرت داشتم چی میخواستم...خوندن ذهن شما دوتا!قطعا اگه این قدرتو داشتم هیچ وقت گول هیچکسو نمیخوردم...ساعت چهار و نیم صبحه...و اولین کاری که بعد از بیدار شدن کردم چک کردن گوشیم بود:"کجایی؟..."واسه همینه از احساسات انسانی بدم میاد...زیادی پیچیده ان...و قطع به یقین دردناک...آرزو میکنم تو زندگی بعدیم ربات باشم*
همیشه از این شروع ها بدم می‌آمده و می‌آید. یک نفر میخواهد بنویسد دیگر...
فکر کنم تا به حال صدها وبلاگ نوشته باشم. صدها بار نوشته ام و پاک کرده ام... باز هم از رو نرفته ام و این چرخه یا بهتر است بگویم این دور باطل از دو-سه سال پیش همچنان ادامه دارد.
از نوشتن لذت میبرم.
میگویند انسان وقتی دارد خوابش می‌برد خودش نمیفهمد. اما من تا به حال بار ها به خواب فرو رفتن و آغاز نمودن دیدن رویا را تجربه کرده ام.
دیشب یکی از قشنگ ترین رویاهایم را دیدم... نور خورشید
اول از همه مرسی از نسترن جانم برای دعوت به این چالش ❤❤
ده تا از کارهایی که بالاخره یه روزی انجامشون میدم:
1-اول از همه دوست دارم مهندس عمران بشم
2-همیشه دوست داشتم ویولون زدن یاد بگیرم و در اولین فرصتی که سرم خلوت بشه حتما میرم سراغش (اولین فرصتای من مث از شنبه هاست هیچ وقت نمیاد)
3-یه کمد داشته باشم پر لواشک (هر کی یه آرزویی داره دیگه)
4-یه روزی انقدی پول داشته باشم که بتونم خرج همه بچه هایی که فقط به خاطر فقر و بی پولی از تحصیل محرومن رو بدم (خیلیی
همیشه از این شروع ها بدم می‌آمده و می‌آید. یک نفر میخواهد بنویسد دیگر... چرا تجملاتی اش میکنند.
فکر کنم تا به حال صدها وبلاگ نوشته باشم. صدها بار نوشته ام و پاک کرده ام... باز هم از رو نرفته ام و این چرخه یا بهتر است بگویم این دور باطل از دو-سه سال پیش همچنان ادامه دارد.
از نوشتن لذت میبرم.
میگویند انسان وقتی دارد خوابش می‌برد خودش نمیفهمد. اما من تا به حال بار ها به خواب فرو رفتن و آغاز نمودن دیدن رویا را تجربه کرده ام.
دیشب یکی از قشنگ ترین رویاها
عشق
رفتارِ خوبی با یک دوست نیست؛ 
آن را برایت آرزو نمیکنم، 
نمی‌خواهم در روزهای بارانی 
چشم‌هایت را گمشده ببینم؛ 
گمشده در‌ جیبِ بی انتهای آنهایی که هیچ چیز را به یاد نمی‌آورند! 
عشق
رفتار خوبی با یک دوست نیست؛
آن را برایت آرزو نمی‌کنم‌‌ 
نمی‌خواهم عاقبتت این باشد...! 
ریچارد براتیگان
هرکس آرزویی دارد و برای آن دعا می‌کند. 
امید با آرزو همراهه. 
امید که ناامید میشه ، آرزو هم بی معنی میشه. یعنی بی معنی نمیشه بلکه معنای متفاوتی از بی معنی و تغییر پیدا میکنه. 
امید و آرزوی من خودش یه داستانه ، یه کتاب ، و..... 
الان میخواستم ، از آرزوهای قدیمم بنویسم ولی آیا سودی دارد ؟ 
اگر سودمنده تا بنویسم ، هم از آرزوهایی که نشد و هم شرح آنچه که گذشته. 
هتل آپارتمان آرزو مشهد یکی از هتل آپارتمان خوب مشهد الرضا می باشد . این هتل آپارتمان تروتمیز و خوب با امکانات مناسب از هتل آپارتمان های باکیفیت مشهد می باشد که در سال 1385 افتتاح گردیده است و در سال 1394 نوسازی شده است و دارای 3 طبقه با 23 واحد اقامتی می باشد . این واحد اقامتی در نزدیکی بیمارستان تخصصی خاتم انبیا واقع شده است و برای رسیدن به حرم مطهر با ماشین یا وسایل نقلیه عمومی کمتر از 30 دقیقه فاصله است .این هتل آپارتمان در نزدیکی و جوار حرم مطهر ح
بدترین نفرین این است که به آدم بگویند:  « مرده شور ببردت »
نه چون آرزوی مرگ می‌کند، که چنین چیزی نه بد است و نه آرزو کردن می‌خواهد! مسیر همه ماست. بلکه چون مردنی ساده را آرزو می‌کند. من دوست ندارم کارم به مرده شور بکشد. مرگی به درد می‌خورد که جسد آدم قابل شستن نباشد.
مرگ روی تخت خواب را که میلیاردها انسان بلدند. کاش آدم می‌توانست جوری زندگی کند که دست کم یک آدم ظالم دیگر به خونش تشنه باشند. 
پی نوشت: میدانم این متن کمی شعار زده است. بیشتر حسرت ا
دانلود اهنگش
آسمان چشم او آیینه کیست
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین، درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مگن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من
بسم رب الشهدا
.
جوونیه و هزار تا عشق و امید
اما یه سری جوون ها، پای غیرت و امام و وطنشون وایسادند و دل به دریا زدند و از تمام تعلقات دنیاشون گذشتند
یه عده تو صف دلار ایستادند 
اما اینا تو صف شهادت صف کشیدند
.
آره جوونه و هزار تا آرزو اما اینا آرزوشون رو با فانوس آرزو فرستادند به اوج آسمون که برخلاف بعضی های دیگه فانوسشون بره و دیگه برنگرده
آرزوهاشون رو سوزوندند تا آرزو های بقیه ی آدم ها جون بگیره
.
آره شهادت یه شهد شیرینه که هرکسی بهش داده نمی شه
هر آنچه آدمی درباره دیگران بگویددرباره او خواهند گفت ...و هر آنچه برای دیگری آرزو کندهمانا برای خودش آرزو کرده است ...
لعن و نفرین به خود دشنام دهندهبر می گردد ...اگر انسانی برای کسیبدبختی بخواهد بی تردیدبدبختی به سراغ او خواهد آمد.
اگر بخواهد به کسی کمک کندتا به موفقیت برسد ...همانا راه موفقیت خود راهموار کرده است ...
#فلورانس_اسکاول_شین   
به وقت تنهایی و غروب.
به وقت راه رفتن تو یه شهر غریب‌
توی گوشم صدای پیانو هست و میخونه keep the sparks...
آرزو هایی ک میدونستم سختن و با این وجود میخاستمشون، و اماده کردن خودم برای شرایط سخت تر، تنهایی بیشتر و آرزو های بزرگ تر.
پ.ن:تقریبن عاخرین باری ک اصفهان باهم رفتیم بیرون و مشخصن ی سری عکس گرفتیم.یه عکسی داریم ک اونا خعلی شدید خوشحالن و من دارم حرف میزنم وسطش و ب جرعت میتونم بگم ک هر بار ک این عکس رو میبینم لبخند مززنم و حالم شدیدن خوب میشع!
 
دوستیمو با آرزو بهم زدم
از نظر من آرزو آدمیه که رفتارای زشت خودشو نمیبینه اما رفتای بد منو با لحن بد ب روم میاره
اما من درمورد رفتارا وحرفایی ک خیلی وقتا ناراحتم کرده حرفی نمیزنم چون جز عصاب خوردی چیزی برام نداره
فکر میکنه خیلی عاقل وفهمیدست وبقیه نفهمن وفاز نصیحت برمیداره :/
 
خیلی خوشحالم از اتمام این دوستی...
 
اما آشفتم از این جهت که هرچی درس میخونم یادم میره وامتحانامو خراب میکنم
میترسم از مشروط شدن
تنها امیدم خداست
خدایا حال دل منو همه آ
سلااااااااام :)
ما با آرزوهامون زندگی می کنیم... 
شب ها با عشق آرزوهامون گاهی لبخند میزنیم،ساعت ها با خیالشون غرق عشق و خوشی میشیم :) صبح ها با یادِ آرزوهامون امید و انگیزه میگیریم.
ما با آرزوهامونِ که بزرگ میشیم :)
موافقِ آرزو کردن هستید؟ :)
من این روزا رو خیلی دوست دارم...خیلی قشنگن :)
از اون روزاست که دوست دارم مدام آرزو کنم :)
[خدایا مرسی]
تا وقتی خدا هست...تا وقتی فرصت زندگی کردن دارید...بیاید آرزو کنید :)♡
خدا بزرگه...

+بیاید زیر این پست سه تا از بز
دیروز یه کاری بهم پیشنهاد دادن که چند سال پیش آرزو داشتم چنین سازوکاری وجود داشته باشه تا من عضوی ازش باشم. ولی امروز بهشون جواب دادم نه.
چون یه شکستی تو زندگیم،همه ی سرعت و جسارتو ازم گرفت و حالا دیگه اونی نیستم که آرزو داشتم.
شاید یه نشونه هایی از اون آدم تو وجودم مونده بود که پیشنهاد این کارو دادن اما من دیگه توی خودم نمیبینم.
به همین راحتی، بزرگترین سکوی پرتاب این سالها رو رد کردم. چون دیگه تحمل شکست این یکی رو ندارم.
از بچگی همیشه دلم می خواست یه روز یه چراغ قدیمی و عتیقه پیدا کنم،نازش کنم و یهو یه غول چراغ جادو ازش بزنه  بیرون و سه تا از آرزو هامو برآورده کنه
واسه همین همیشه همه قوری ها و کتری ها و ظرف های قدیمی خونمون رو ناز میکردم⁦‍♀️⁩
اما الان که به اون زمان فکر میکنم،با خودم میگم که اگه اون غول چراغ جادو جلوم ظاهر میشد،چه آرزویی باید می کردم؟!
ازتون میخوام برای چند دقیقه بهش فکر کنین...اگه یه روز یه غول چراغ جادو سه تا ارزوتونو بخواد برآورده کنه،چه آ
1- پدر و مادرم ازم راضی باشند.
2- خدا رو بشناسم.
3- خودم رو بشناسم، بفهمم به کدوم سمت باید برم و عمرمو الکی هدر ندم.
4- قبل از اینکه بمیرم تجربه‌ی نگه‌داری از یه گربه رو داشته باشم :))
5- قبل از مردنم یه بار پاریسو ببینم :)
6- اسپانیایی رو یاد بگیرم.
7- عادت‌های چرت و به‌ درد نخورمو ترک کنم.
8- توی اپیزود اول one strange rock که مهناز معرفیش کرد و بسیار هم پیشنهاد میشه، کریس هادفیلد میگه: "واقعا آرزو میکنم که هر کسی بتونه جهانو اون طوری که من شانس دیدنشو داشتم بب
چه خواستنی ست حال زمینی که دلش لک زده واسه یه نمه بارون تو دل گرم تابستون ، چه فریبندس آواز خوش پرنده ایی که صبحگاه در دل جنگلی سرسبز به امید در اومدن خورشید تابان و چه خوشتر و خواستنی ست حال دلی که منتظر دیدن روی لیلی .....  . حال دلم امروز اینجوره
براتون همه رو آرزو میکنم . به امید رسیدن همه عشاق به معشوقشون
نوشتن میتواند در یک نامه اداری یا دریک درخواست برای انجام کاری تاثیر زیادی بگذارد . اگر در نوشتن متون نامه از واژه های متواضعانه نه به (حالت افراط وتفریط ) به کار رود تاثیر شگفتی دارد.اما امروزه شاید دیگر دست خط به دلیل اینکه نامه ها بیشتر به صورت تایپ می باشد. تاثیر دست خط کم تر باشد اما استفاده از فونت تاثیر گذار و اندازه مناسب قلم و حاشیه بندی صفحات و داشتن قالب واکنش گرا و جملات و واژه های متناسب باسطح شخصیت و طبقه اجتماعی گیرنده نامه  اگر
شهید حججی و دو آرزو محسن حججی کتاب شعر کودک حمید جیحانی نشر باران عشق
شهید حججی و دو آرزو : معرفی یک الگوی بی نظیر برای کودکان با یک کتاب بی نظیر
 
شهید حججی و دو آرزو : حمید جیحانی ، نشر باران عشق
معرفی:
دلم نمی خواهد این کتاب را تبلیغ کنم.نه اینکه بد باشد نه…اما آنقدر خوب است که هر چه بگویم حق مطلب را ادا نکردم.از تصویرگری بی نظیر و بی نقصش گرفته تا محتوای کامل و جامعشفقط می‌گویم در خانه هر کدام مان باید یکی از این کتاب باشد.
بریده کتاب:
از پسرش
دانه های رنگارنگ اسفند آرزو، در اسفند دود کن منتظرند تا نوبتشان شود. کمی که می گذرد، ابر دودی فضا را می درد و بوی آرزو های سوخته میپیچد.
واقعیت همین است، گاهی رویاها و آرزوهایمان میان خوشی ها و غم ها، بدبختی ها و خوشبختی ها گم می شوند، آرام آرام می سوزند و وقتی بالای سرشان می رسیم، جز پیکری بی جان چیزی برایمان باقی نمانده. من، ما، آن ها شاید در خاکسپاری عزیزی، دانه های اسفند آرزو را دود کردیم. وقتی که دیگر تکیه گاهی نداشتیم، دوستی نداشتیم، لبخ
امسال به طرز عجیبی سرم شلوغ بود و همیشه وقت کم می آوردم!! با اینکه وظیفه خاصی هم نداشتم و همون کارای همیشگی بود!! و باید بگم آرزو و اهداف ۹۸ موندن و باید سال ۹۹ خودمم یکم به خودم تکون بدم!! یکی از اهداف ۹۸ را رفتم دنبالش ولی نشد. آرزوهای ۹۸ اونایی هست که سالهاست آرزو مونده و خواست خدا را میخواد..
الهی تن و روح خانواده کوچیک منم سلامت باشه و سال ۹۹، سال برآورده شدن آرزوهامون باشه
کاش ۹۹ سال شکوفا شدنم، شکوفا شدنمون باشه که با لبخند و شادی و قنج رفتن
راستش فکر نمیکردم نوشتن اونم برای اولین بار انقدر سخت باشه اما مثل اینکه هست...
واقعیتش دو سال پیش وبلاگ یک نفر و خوندم و عاشقش شدم.خب قطعا الان میتونین حدس بزنین که من یک دخترم...و بله هستم!
خب داشتم میگفتم که عاشق یک نفر شدم که تا حالا از نزدیک ندیدمش...بگذریم از اینکه بهش گفتم و نشد و من هنوزهم عاشقشم...
اون باعث شد من عاشق نوشتن بشم و الان دلیل اینکه این وبلاگ رو باز کردم اونه...
و البته تنهایی و فشار زندگی و حرف هایی که روی قلبم تلمبار شده هم بی ت
دانلود آهنگ جدید کسری زاهدی آرزو دارم
Download New Music Kasra Zahedi – Arezo Daram
کسری زاهدی آرزو دارم فقط چند سال برگردم عقب
 
دانلود آهنگ جدید کسری زاهدی آرزو دارم با لینک مستقیم
 
متن آهنگ آرزو دارم از کسری زاهدی
 
آرزو دارم فقط چند سال برگردم عقبتا بگویم که بمان وقتی که رفت آن نیمه شبغم را از چشم من می خواندشاید با حرف من میماندرفته و حالا ندارم یادگاری هم ز اومانده ام با حسرت حرفی که مانده در گلومی گفت آشفته و تنهاستشاید او هم مرا می خواستخانه عشق دلم بود
خدایا....
پس پسر ۸ ساله ام کو که از مدرسه برگرده و کوله رو هنوز زمین نذاشته ور ور ور برای من خاطرات مدرسه و دعوای بچه ها و جر زنی هم کلاسیاش و حرفای خانوم معلم رو بگه...
که دفتر مشقش رو ببینم و دلم ضعف بره ازون همه تمیز نوشتن...
که ببینم پای تلویزیون نشسته و کارتون میبینه و غش غش میخنده و من بی صدا یه ظرف میوه ی پوست کنده بذارم کنارش و موهاشو ببوسم....
که سر شب تا غذا جا میفته من تو اشپزخونه بچرخم و اونم تو دست و بالم باشه و هی با هم حرف بزنیم و من هی نصیح
تا حالا سه بار زدم وبلاگمو حذف کردم
ولی میدونی؟
نمیشه بدون نوشتن سر کرد.
همین که عادت کنی به نوشتن دیگه غیر ممکنه بتونی ازش دست بکشی...
اونم منی که با نوشتن آرامش میگیرم!
خلاصه این شد که دوباره وبلاگ به پا کردم برا دل خودم.
پس
سلام
شکـر گـویـم کـه تـویی شکـارم امـشب
#اوحدی_مراغه_ای
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
در زمان های دور حاکمی با لباس مبدل برای سرکشی و درک اوضاع به میان مردم می رفت. از قضا روزی از محلی می گذشت، سه مرد با هم در حال گفتگو بودند حاکم از آنان اجازه گرفت تا لحظه ای در کنارشان باشد.
یکی از مردان گفت آرزو دارم فرمانده لشگر کشورم باشم، دومی گفت من دوست دارم وزیر دارائی کشور باشم و سومی آهی کشید و گفت شنیده ام حاکم همسر زیبائی دارد مثل ماه ای کاش می شد من شبی را در کنار همسر حاکم می گذراندم.
حاکم که کناری نشسته بود پس از شنیدن آرزو های آنان
کتاب طُرقهشاعر: وحید جلالی

از گلی رنگ و بو نمی خواهماز کسی پرس و جو نمی خواهممی نشینم به کنج خلوت خویشبعد از این های و هو نمی خواهمهر کس از هر کسی که پیغامیمی رساند، بگو نمی خواهمآرزو هم سراب موهومی استمن دگر آرزو نمی خواهمچیزی از بختِ مضحک مستپستِ بی آبرو نمی خواهممن دگر بعد از این خودم رابا آینه رو به رو نمی خواهماو که دیگر مرا نمی خواهدمن خودم را چو او نمی خواهمچشم در چشم آینه تا چند؟ من چیزی جز از او نمی خواهم
برای تهیه ی این کتاب می توان
در این جلسه به شما یاد می دهم چگونه دو یا چند سلول در اکسل جمع بزنیم.
برای نوشتن فرمول در اکسل ، برای اینکه به اکسل بفهمانیم در حال نوشتن یک فرمول  هستیم ، باید اول علامت "=" (مساوی) را تایپ کنیم. پس از آن اکسل متوجه میشود که ما در حال نوشتن فرمول هستیم.
ادامه مطلب
نه اینکه فرصت نوشتن نداشته باشم راستش عادتش از سرم افتاده است. اتفاقات خوب و بد کم نیفتاده‌اند و بهانه نوشتن هم داشته‌ام اما انگار هزار سال است از این‌جا دورم. با وجود یکی دو تا یادداشت باز هم احساس می‌کنم از پارسال دیگر سراغی از اینجا نگرفته‌ام. شاید هم به این خاطر است که هیچ کدام از آن دو سه یادداشت امسال به تمامی بازگوکننده حالم نبوده‌اند. زندگی می‌گذرد مثل همیشه اما نه خوب و نه آنقدرها بد البته. مثل همیشه با بی‌خوابی دست و پنجه می‌کن
گذشت یک سال دیگر در چشم برهم زدنی که گویی انگار همین دیروز بود و دیروزهایی دیگر .دلتنگیهایی که بر روی هم انباشته میشوند ندیدن ها و نبودن هایی که در تنهایی ها اشک و خاطره هایی که آرزو شده اند آرزوهایی بزرگ برای من امّا در دستان کوچک بچّه ها ...
منم فرا رسیدن عید نوروز و طمطراق پیک بهاران را تبریک ،و تهنیت صمیمانهرا تقدیم همه و خانواده ها دارم و در پرتو الطاف بیکران خداوندیسلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی ، اندیشه‌ای پویا  و بر
    عشق یک احساس شیرین است. شما را از درون ، حتی از خارج تغییر می دهد. شما شروع به دوست داشتن همه چیز ، باد ، گل ، روز ، شب ، ماه ، ستاره ها می کنید. پس برای همیشه عاشق باشید.لحظه ای که تو را دیدم عاشق تو شدم. خوشبختی ، شادی بودن در کنار شما با ارزش ترین چیز برای من است. لطفا اجازه دهید من برای همیشه در این شادی با شما زندگی کنم.اگر همیشه خواسته ام چیزی را آرزو کنم ، آرزو می کنم که مال من باشد. آرزو می کنم رویای خود را زندگی کنم.
 
از اونجایی بگم‌ که
دو بار تو بیان وبلاگ زدمو پاک کردم و تعداد پست هام از سه تا بیشتر نرفت
و دلم‌ نرفت برای بیشتر نوشتن 
من وبلاگ‌نویس قدیم بلاگفام 
با محیط اینجا اُخت نشدم 
زدم بیرون 
.
.
ولی برگشتم 
این‌بار دلم نوشتن خواست 
حرف زدن خواست 
بی مخاطب با مخاطب 
چه فرقی میکند 
سری که درد میکند برای نوشتن 
دلی که تنگ‌است برای نوشتن 
مینویسد و یک آخیش میگوید 
که نگذاشت حرف هایش بیخ گلویش بماند و رو به خفگی برود  
 
دلمون کبابه واسه بابا هایی که این چند وقته کمرشون شکسته!
دلمون کبابه واسه بچه هایی که گشنه سر رو بالش میذارن !
دلمون کبابه واسه آرزو هایی رنگارنگشون که هنوز هم خیلی از ما ها خیلی راحت میتونیم ارزوشونو برآورده کنیم .
دلم کبابه از نگاه حسرت بارشون!
من میرم و هیچ کس نمیتونه مانعم بشه، میرم با تمام هر چه دارم و ندارم 
هرکسی هم مسخرم کنه برام مهم نیست
چون من عاشقم،احساس میکنم خدا چندین ساله این عشق رو تو وجودم گذاشته!
حتما آخرش قشنگ تموم میشه حتی اگ
این روزا چیزی ک از دست دادم شهامته
شهامت خواستن هیچی رو ندارم
از آرزو کردن میترسم
ی جورایی شبیه کمبود اعتماد ب نفس!
درواقع من بین دوتا آرزو موندم که اولیش تویی
شایدم ن. دومیش تویی
و اولیش بدون حضور تو
ولی چون دومی آرزوی قلبمه و اولی آرزوی عقلم دومی هنوزم با اینهمه انکار برام مهم تره انگار
نه شهامت ترک دومی رو دارم
و نه جرات خواستنش
پس همینجوری هاج و واج ب زندگیم دارم نگاه میکنم
بدون آرزو!
توی ی حالت تعلیق خاص
انگاری ک زمان برام ایستاده باشه....
+
میریم واسه اتفاقات جدید
فضای جدید
آدمای جدید
حسای جدید
همیشه همه چی اونطوری که میخایم پیش نمیره ولی...
میشه از هر پیشامدی، واسه خودت خوشی الکی درست کنی!
اولش آرزو داشتم لبخند دنیارو حفظ کنم
بعدش فهمیدم دنیا، اونقدری که فکر میکردم لبخند نمیزنه...
بعدش آرزو کردم بتونم لبخندو هدیه بدم به دنیا... :)
بهم سخت گذشت... به خودم اومدم دیدم لبخند خودمم گم کردم!
اما حالا...میشه یه جور دیگه نگاه کرد :)
میتونم بازم لبخند بزنم... :)
اول لبخند خودمو پس میگیرم و بعد...ی
یک:
دنیا پر از رنج است
با این حال
درختان گیلاس شکوفه می‌دهند
ایسا
دو)
غمگینم. برای گلستان زیبا که چند تا دوست عزیز دارم اونجا... برای شیراز که شهر دوم منه و از آزرده شدن در و دیوارش آزرده میشم... برای لرستان که نه دوستی دارم اونجا و نه تعلقی... برای خوزستان... دزفول... آذربایجان... برای وطنم غمگینم...
وقتی یه بلای طبیعی یا مشکل برای هموطن‌ها رخ میده عمیقن ناراحت میشم. بخشیش به‌خاطر خود اون مشکل و غم هموطن‌ها و بخش دیگرش به‌خاطر اینکه کاری ازم برنمی
دانلود آهنگ جدید محمد مولایی آرزو
Download New Music Mohammad Molaei Arezoo
آهنگ جدید محمد مولایی بنام آرزو
آرزوهامو گرفتن آرزوم رفته کجا
همه میگند که تو دیگه جات خوبه پیش 
 
 
 
 
دانلود آهنگ با کیفیت 320
 
متن آهنگ آرزو
 
آهنگ های محمد مولایی
آرزودارم که امشب مملو ایمان شوم/سربلنددرعبادت بنده رحمان شوم/درتجلی حقیقت عاشق کوی وصال/مستحق لطف ایزد شامل احسان شوم/بادعاتانیمه شب گلشنی ازمعرفت/ازدوچشم اشکبارم دیده ی باران شوم/عاشق براهل بیت مصطفی گردیده ام/آرزو دارم که من هم جمله یاران شوم/باولایت محوری هامیشود تاعرش رفت/عامل بر درسهای عترت وقرآن شوم/جمعه ماه رجب را میشود سوی کمال/درحریم حضرت حق اندکی مهمان شوم/شوروحال در عبادت بابصیرت رهگشاست/یک قدم اندرتجلی جلوه انسان شوم/آرزو دا
 
 
 
 
سال گذشت و به پای ثانیه ها افتادیم تا که شاید زودتر بگذرند و آرزو کردیم....
آرزو کردیم و آرزو کردیم تا که سال دهم کابوسی آرزوی محالمان را با بی حوصلگی جامه ی عمل پوشاند
در اسفند روزها را میشمردیم تا که شاید زودتر بگذرند .
شمردیم و شمردیم تا این شماره ها به آمار عزیزان از دست رفته مبدل شد
معلم را خسته کردیم ناراحتش کردیم اما دم نزد...
دم نزد و دم نزد تا که سکوتش کلاس ها را خاموش کرد و امید را هم .
می دانی پزشکی که از تو آموخت عشق را طبابت را و ام
نوشتن سئو با نوشتن مطالب ، مقاله نویسی ، داستان نویسی و نوشتن اخبار بسیار متفاوت است. هنگامی که من برای اولین بار استعداد ذاتی خود را برای نوشتن چیزها و قرار دادن ایده ها در کلمات متوجه کردم ، همچنان می خواندم میلز و استخوان ها ، و در این مدت کتاب های داستان …The post سئو ماده 101 appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/2Sabh2N
مشاهده مطلب در کانال
    نوشتن مال ضعیف هاست ،‌من قوی ام ، پس نمی نویسم ، قانونا اینو باید به خودم میگفتم ، الآن نه ها ، قدیما ، یه ۵ سال پیشو میگم ، اون زمانا که خودمو راحت کش و قوس میدادم رو میگم ، اون زمانا که پشت خط نمی ایستادم رو میگم ولی نمی دونم چی شد ، باد خورد به کلم دودی شدم ، شایدم سینه پهلو کردم و تب کردم ، به هر حال حالم قطعا خوب نبوده ، مریض بودم و جونی هم روش ، کله داغ ، مغز خر ، نه که الان مغزم مفنگی نیستا ،‌نه ، ولی اون روز نمی دونم چی شده که گفتم احمق هم
به نام به تحقق رساننده ی آرزوها
آرزو ها نقش زیادی در زندگی ما دارن.
بعضی هافکر میکنن رویا ،آرزو وهدف هر سه یه معنی دارن اما اینها تفاوت هایی دارن.
  رویا یعنی چیزی که توی تخیلت ساختی و شده تمام زندگیت.
مثل یه دنیای زیباتری که توی خیالت بهش می پردازی.
آرزو یعنی چیزی که توی ذهنت بهش می پردازی برای بدست آوردن اون داری تلاش می کنی.
هدف یعنی یه انتهایی واسه خودت مشخص کردی و تمام قدم های رو به جلویی که برمی داری با اون هدفت وفق داده میشه .
تولد یه شروعه
وقتی حالم خوبه بیشترازهرچیزی دلم میخواد بنویسم.
غمگینم ، بازم دلم هوای نوشتن داره.
اتفاق جالبی برام میفته میخوام ازش بنویسم.
دلم غرزدن و نق زدن میخواد ، کجا بهتر از وبم؟؟ غرهامو مینویسم
ذوق مرگم دلم میخواد ذوقمو بانوشتن خرج کنم.
بی حوصله ام ، نوشتن چاره دردمه.
به قول میرزامهدی صاحب یک فقره وب " یک مشت حرف های خب که چی گونه" نوشتن دروبلاگ تمرین نویسندگیست!
پس چی؟ بنویسیم!  
کجا؟ در وبلاگ!
کی؟ هروقت شد!!
+ به جان ملانصرالدین ننوشتن و ماهی یک پست گ
سلام با شما دوستان عزیز 
شرمنده بابت غیبت کبری که داشتم 
حقیقیت اینکه یک سری علت داشته
1- مدتی بود که میل به نوشتن از دست داده بودم 
2- به علت مشغله کاری و شخصی فرصت نوشتن نبود
3- متاسفانه و یا شوربختانه فکر میکردم که نوشتن در بیان بازدید کننده بیشتری رو به همراه داشته باشه که نداشت البته که علت این اتفاق کم فعالیتی خودم هست 
 
به هر حال سعی میکنم از این به بعد فعالیتم بیشتر کنم . 
چند تا چیز تا حالا تونسته به من توی زندگی آرامش بده
نوشتن ُ با خدا بودن ُ تفریح و در جمع بودن
شاید نوشتن خیلی سریع میتونه اعصاب آدم رو راحت کنه
اینکه بنویسی چه چیزی داره اعصابتو بهم میریزه و باید چیکار کنی تا از این وضعیت خلاص بشی نوشتم میتونه کمکت کنه تا از تاریکای مشکلات در بیای 
خوشحالم که الفبا رو یاد دارم و میتونم بنویسم
این خودش یک نعمته
میدانی کجایم ؟!  قبرستان 
همانی که اولین بار آنجا پای حرفهایت نشستم البته تو که چیزی نمیگفتی همه ی حرفها را من میزدم ، برایت از صنعت موسیقی آمریکا گفتم ، از فوتبال ، از دین ، سیاست ، از همه چیز به جز احساس . دلتنگ آن روزهایم ...
همنشینی با تو تنها فایده ای که داشته این است که وقتی شبی وحشتناک را پشت سر میگذاریم ، برخلاف اغلب ادمها که آرزو میکنند ،صبح بیدار نشوند ، ما آرزو میکنیم زودتر خواب مان ببرد تا صبح را زودتر آغاز کنیم ‌ ... گویی همه چیز سرجا
اگر به دنبال ایجاد ترافیک قابل توجهی برای سایت خود هستید ، نوشتن SEO ایده خوبی است. در حقیقت ، داشتن سرویس نوشتن سئو روشی برای جذب بیشتر خریداران برای محصولات یا خدمات شما است. چه کسب و کار شما بزرگ باشد یا کوچک باشد ، می توانید از قدرت نوشتن مطالب باکیفیت بهره مند …hillbilly.ir/چگونه-شرکت-شما-می-تواند-از-خدمات-نوشتن-seo/
---@infojobseo
مشاهده مطلب در کانال
اولین بار که رفتیم ناهار بیرون
داشتم میگفتم که دوس دارم بنویسم دوباره ؛ اینکه کاش از اولین روز صحبتمون نوشتن رو شروع میکردم ولی خب نمیدونستم چی میشه ...
اما الان نا خشنود هستم که کاش مینوشتم .
از اینکه خیلی چیزا رو نمی نویسم و اصن میدونی که خیلی وقت که حالی برای نوشتن ندارم ، البته حال هم بود ولی دل به نوشتن نداشتم . یه وقتایی دل بود ولی دلدار نبود . 
 
امروز کلاس زبان بودم
با استاد زبانم صحبت کردم
قرار شد کار ویرایش کتابم رو انجام بده
کتابی که هنوز حتی یک صفحه هم نوشته نشده!!
فکر بدی نیست خودم سعی کنم ترجمه کنم و استادم ویرایش
شاید حدود یک سال نوشتن .. ترجمه و ویرایش کتاب طول بکشه
اما اتفاق خوب اینه که امروز اولین جملات کتاب نوشته شدن
شاید این دست نوشته ها هیچ وقت کتاب نشن
ولی ارزش امتحان کردنش رو داره
سال قبل گفته بودم که استاد زبانم از برنامه های سال جدیدم پرسید
امسال کلی برنامه داشتم
نگم ب
شبی دیگر ست. ساعت ها در عین هیچ نکردن به هر آنچه گذشته فکر می کنم. آنچه نباید اتفاق بیافتد باز اتفاق می افتد. شاید اصلن نباید به گذشته فکر کنم. شاید باید سراغش را در دوباره خواب دیروزم بگیرم. شاید باید ریشه ای تر به ماجرا نگاه کنم. شاید باید درس حمایت اجتماعی را جدی تر بگیرم. شاید باید به کل خودم را انکار کنم. این شاید ها اما یک به یک کنار می روند چرا که تنها چیزی که از من بر می آید نوشتن است. نوشتن و نوشتن و نوشتن...
ادامه مطلب
 
در این بلاگ میخواهم از نظرات، تفکرات و ایده ها و مطالب مورد علاقه ام بگویم.
حرف دلم را مینویسم تا بخوانید. نوشته برای خوانده شدن است و نویسنده عاشق خوانندگانش.
گاهی نوشتن بهتر از خواندن تو را راهنمایی میکند و گاهی نوشتن بیشتر از گریه کردن تو را خالی. پس می نویسم و شما را به نوشتن توصیه می کنم.
قرار است اینجا چیز هایی برای خواندن و اندیشیدن بنویسم.
میتونم این رو بگم که از شنیدن کلمه آبجی از زبون خواهرام متنفرم..
پشت این آبجی گفتنای هرچندسال یک بار مطئنن یک درخواستی هست که میگن
سلام گرگ بی طمع نیست...
متنفرم ازاین کلمه که فقط در مواقع ای که بهم نیاز دارند استفاده میکنند و چه 
وقیحانه این کلمه رو بعداز هربار پوزخند زدنم و تاکید براینکه بهم نگو آبجی و کارت رو بگو
بازهم تکرار میکنند و منو آزار میدهند...
دلم میخواهد آبجی گفتنشان از ته دل باشد و بدون درخواستی اما فکرکنم این آرزو رو باید به گور ب
داشتم به این فکر می کردم که حالا که انقدر سخت هست برام نوشتن و از طرفی خیلی مشتاق نوشتن هستم چه کاری بکنم که راحت تره بشه این کار و خیلی هم بی محتوا و فقط برای این که حرفی زده باشم نباشه نوشته هام . 
خب به این نتیجه رسیدم اولا خیلی به خودم فشار نیارم اول کاری جوری که زده بشم و خب خیلی هم ایده آل گرا نباشم در نوشتن و به خودم اجازه نوشتن بدم  دوما هم خوبه که چند روز یکبار درباره یکی از موضوعاتی که  طی اون چند روز نظرمو جلب می کنه کمی بخونم و اطلاعات
من هیچوقت سبزه ای را به یادتو گره نخواهم زد ، نمیخواهم گره ای به کار دنیا بیندازم و تو را آرزو کنم ... مادر میگوید قدیم ها اینطور بود سر سفره های عقد تمام گره هارا باز میکردند که  بخت عروس و داماد پر از گره و جدایی نباشد... از کجا معلوم که این سبزه گره زدن ها بختمان را گره نزند و تمام نقشه هایمان را نقشه بر آب نکند ؟! از کجا معلوم تمام این بودن و نبودن های اجباری و رفت و آمد های اتفاقی زیر سر این گره های زمخت نباشد ؟! مثل همان ماجرای سفره ی عقد و بخت و
نوشتن سئو با نوشتن مطالب ، مقاله نویسی ، داستان نویسی و نوشتن اخبار بسیار متفاوت است. هنگامی که من برای اولین بار استعداد ذاتی خود را برای نوشتن چیزها و قرار دادن ایده ها در کلمات متوجه کردم ، همچنان می خواندم میلز و استخوان ها ، و در این مدت کتاب های داستان …hillbilly.ir/سئو-ماده-101/
---@infojobseo
مشاهده مطلب در کانال
بسمه تعالی
 
به شدت احساس می کنم یکی از ضروری ترین کارهایی که «همه» باید انجام بدهیم، نوشتن است.
منظور من از نوشتن این نیست که برویم و هر چه درونمان داریم به بقیه بگوییم. چنین کاری را شاید بتوان با اشتراک گذاری لحظات تهوع توسط بیمار مقایسه کرد.
نه
نوشتن اینها نیست. ما نباید در نوشتن هدفی خودخواهانه داشته باشیم. بلکه من با نوشتن خودم را مجددا می شناسم و به دنبال این خودشناسی، دیگران را هم به رسمیت می شناسم. منظورم این است که نوشتن در آنِ واحد دو
بسمه تعالی
 
به شدت احساس می کنم یکی از ضروری ترین کارهایی که «همه» باید انجام بدهیم، نوشتن است.
منظور من از نوشتن این نیست که برویم و هر چه درونمان داریم به بقیه بگوییم. چنین کاری را شاید بتوان با اشتراک گذاری لحظات تهوع توسط بیمار مقایسه کرد.
نه
نوشتن اینها نیست. ما نباید در نوشتن هدفی خودخواهانه داشته باشیم. بلکه من با نوشتن خودم را مجددا می شناسم و به دنبال این خودشناسی، دیگران را هم به رسمیت می شناسم. منظورم این است که نوشتن در آنِ واحد دو
باید سرپوش همه‌ی احساسات دردناکم رو کنار بزنم، باید همشون رو عریان و واضح جلوی صورتم صف کنم، باید با تک تکشون تنهایی و عمیق و روبه‌رو شم و نترسم. من از افتادن دوباره‌ تو رودخونه‌ی عشقت و غرق شدن تو گرداب‌های سهمگین غم می‌ترسم. واسه نوشتن به این هیولاهای آدم‌خوار احتیاج دارم. به این اسیدی که توش دارم حل میشم. نوشتن منو به بند کشیده. ترکیب افیونی عشق تو و نوشتن داره منو از پا میندازه پسرم.
امروز که برگشتم خانه با حال خوش. بنوش از بابا گفت که ساعتهای متمادی میخواسته چیزی رو بگه و نتونسته و بنوش و فرشته هم متوجه نشدن اخرش رفته رو یه مبل با بغض نشسته و با همون بغض خوابیده. 
عصبانی شدم از دست خودم که خانه نبودم تا بغلش کنم. چه میدانم حواسش را دورترها پرتاب کنم. در یک لحظه حس تنفر از او آمد به سراغم میدانم ارتباط مستقیمی به جریان نداره اما متنفر شدم از او که با برنامه ریزی دقیقش خیلی چیزها را بهم ریخت. با نبودنش.
 من آرزو پدر بودم. پرستو
سلام
امشب دومین شب از شب های قدره
ماه رمضون امسال برای من خیلی سریع گذشت ، شاید امسال توفیقم اینقدر کم شده که نتونستم اونطور که باید از این ماه استفاده کنم.
وبلاگ جدید رو برای نوشتن انتخاب کردم اما مهمه نوشتن برای خودم یا همه اونهایی که میبینن.
ویژگی های اینجا امنیت و پایداریشه.
باید برم ، برای نوشتن بر میگردم
۵ خرداد ۹۸ ساعت ۲۲:۱۶
حمید
سلام 
. آرزو اسم قشنگیه اما معنایی زیبا تری داره آرزوی من رضایت وخوشنودی استادم از منه سه شنبه متوجه شدم کمی تا آرزوم فاصله دارم چقدر می تونه دلنشین باشه وقتی استاد بازنشسته و باتجربه ازام تعریف میکنند وابراز رضایت میکنند .
   شاید بپرسید چیزی شده؟نه دوستای من همه چیز آروم قدم قدم از روزام که میگذره به هدفم به چیزی که میخوام نزدیک میشم لذت بخش ترین کارم میشه قدم زدن تو کتابخونه و لابه لای کتابا گشتن از بحث درسی و تاریخی گرفته تا فردی و ازدواج
قلم برداشتم تا بنویسم، هر بار واژگانم مرا به سمت تو فرستادند! خواستم بنویسم تا تو را فراموش کنم، در تک تک کلمات ذهنم جا خوش کردی! روزگاری نوشتن دوای دردم بود. خواستم تو را فراموش کنم، نوشتن فراموشم شد! یک سال گذشت. یک بهار... یک تابستان... یک خزان و یک زمستان بی تو گذشت. آب از آب تکان نخورد اما گویی درختِ واژگانم خشکید. "نوشتن" که روزگاری قلبمان را به هم پیوند میداد حالا انگار فرسنگ ها از روزمرگی هایم دور است. یک سال گذشت و من هنوز مینویسم تا تو را ف
۱
آرزو به زانتیای سفید نگاه کرد که می‌خواست جلو لبنیات‌فروشی پارک کند. زیر لب گفت «شرط می‌بندم گند بزنی، پسر جان.» و آرنج روی لبه‌ی پنجره و دست رو فرمان منتظر ماند.
راننده‌ی ریش‌بزی رفت جلو، آمد عقب، رفت جلو، آمد عقب و از خیر جاپارک گذشت.
آرزو زد دنده عقب، دست گذاشت روی پشتیِ صندلی بغل و به پشتِ سر نگاه کرد. جوان ریش‌بزی داشت نگاه می‌کرد. مردی دم در لبنیاتی کیک و شیرکاکائو می‌خورد و نگاه می‌کرد. جیغ لاستیک‌ها در آمد و رنو پارک شد.
مرد کیک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها